به گزارش گروه آیین و تمدن تیکنا، حتما شما هم دستکم یک بار در عمرتان گردشگری مذهبی را تجربه کردهاید، از رفتن به یک امامزاده تا زیارت حرم امام هشتم (ع)، هر کدام از اینها را که تجربه کرده باشید عضوی از جامعه گردشگری مذهبی ایران به شمار میآید، اما گردشگری مذهبی چیست و چقدر […]
به گزارش گروه آیین و تمدن تیکنا، حتما شما هم دستکم یک بار در عمرتان گردشگری مذهبی را تجربه کردهاید، از رفتن به یک امامزاده تا زیارت حرم امام هشتم (ع)، هر کدام از اینها را که تجربه کرده باشید عضوی از جامعه گردشگری مذهبی ایران به شمار میآید، اما گردشگری مذهبی چیست و چقدر با جاذبههای مذهبی مازندران آشنایی داریم؟
گردشگری مذهبی یکی از شاخههای مهم صنعت گردشگری است که در آن فرد یا افراد، با هدف زیارت یا گذران اوقات فراغت به مناطق مذهبی سفر و زمانی را در مکانهای مذهبی سپری میکنند. آیینهای سنتی و بناهای مذهبی دو رکن اصلی این نوع گردشگری است.
مازندران بهعنوان بهشت گردشگری ایران شناخته میشود، تنوع ظرفیتهای گردشگری طبیعی، تاریخی و مذهبی برگ برنده این استان در این صنعت سودآور بینالمللی است، بهویژه در شرایط کنونی که چرخ اقتصاد کشور نیازمند حرکت در مسیر تولید داخلی و تکیه بر منابعی است که بهرهگیری از آنها مستلزم صرف هزینه و تولید زیرساخت نخواهد بود.
شهرستان زیراب که در گذشتهای نهچندان دور با نام سوادکوه از آن یاد میشد، یکی از همین ظرفیتهای ارزشمند اما مغفول در صنعت گردشگری مذهبی است. زیراب با ۶ کیلومترمربع وسعت و بیش از ۱۶ هزار نفر جمعیت، از یک سو به شیرگاه و از سوی دیگر به پلسفید راه و در جاده اصلی تهران- شمال قرار دارد.
وجود معادن ذغالسنگ، برخورداری از راهآهن سراسری و عبور رودخانه تالار یا «تِلار» که شهر را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم کرده، از دلایل رونق این شهر بودهاند، اما از گذشتههای دور یک عامل مهم دیگر زمینهای برای حضور گردشگران در این شهر کوچک بودهاست، “امامزادهها”
امامزاده عبدالحق (ع)
چه با خودرو شخصی به زیراب بروید چه با قطار، چند دقیقه تا رسیدن به امامزاده عبدالحق راه دارید. از روی پل قدیمی و رودخانه تالار که عبور کنید، در بخش جنوبی شهر به پیچوخم کوچههایی میرسید که گویی در دهه ۶۰ خورشیدی حبس شدهاند، مغازههای قدیمی که ویترینشان سفری به گذشتههاست و در طبقه بالای آنها، خانههایی نفس میکشند که درها و نردههای چوبی قهوهای رنگشان تصور حضور پدربزرگها و مادربزرگها را برایتان تداعی میکند.
کاشیهای سردر و ازدحام زائران ما را به سوی حرم هدایت میکنند. سلام میدهیم و وارد محوطه که میشویم در یک سو مزار شهدا و اهالی شهر و در سوی دیگر بناهای الحاقی شامل صحن، مسجد، حسینیه و مهمانپذیر قرار دارند. ورودی اصلی روبهروی حرم ساخته شده، تابلویی در کنار در ورودی به ما میگوید که «سیّد عبدالحق بن کمالالدین بنسیّد قوامالدین مرعشی» نام کامل این امامزاده است، از چگونگی زندگی و وفات او اطلاعات چندانی در دست نیست اما همینقدر میدانیم که در سال ۱۷۳ قمری متولد شد و در طول عمر کوتاه ۳۲ ساله خود به برپایی قضاوتهای عادلانه شهره بود، به همین دلیل مردم به او لقب عبدالحق به معنای «مطیع و فرمانبردار خداوند» دادند.
او را از نوادگان امام موسیکاظم و برخی نیز برادر امامزاده یوسفرضا؛ مدفون در قائمشهر میدانند که در کنار امامزاده عبدالله آمل و تکیه پهنهکلا ساری، یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری مذهبی مازندران به شمار میآید.
قرارگیری بقعه امامزاده عبدالحق در فاصله اندکی از ایستگاه راهآهن زیراب و همجواری با جنگلهای اطراف سبب شده تا هر ساله این بقعه میزبان گردشگران بسیاری از سراسر ایران و برخی کشورهای اطراف باشد، به موارد یادشده برخورداری از امکاناتی مانند زائرسرا، بازارچه محلی، دسترسی آسان به خطوط ریلی و جادهای و برخورداری از آبوهوای معتدل را هم اضافه کنید.
رضا از اهالی شهر است که برای زیارت آمده، میگوید« هر سال به تعداد زائرها اضافه میشود، بهار و تابستان شلوغتر است اما در زمستان هم گردشگر کم نیست. یادم هست وقتی بچه بودیم از پاکستان و عراق خیلی گردشگر داشتیم». به بنای دو طبقه روبهروی بقعه اشاره میکند و میافزاید،« بچه بودیم این دو طبقه همیشه پر از مسافر بود. البته آن زمان امکانات به اندازه الان زیاد نبود اما یادم هست که مسافرها توی حیاط روی گاز پیکنیک غذا درست میکردند و همیشه توی حیاط ولوله بچهها و پشمکفروشها برپا بود. بیرون از محوطه هم بازار هفتگی بود، چرخوفلکیها هم با آمدن مسافر اوضاعشان روبهراه میشد.»
حسین ۶۲ سال دارد و خانواده او از نسل اندر نسل ساکن این شهر بودهاند، او درباره سابقه حضور گردشگران در امامزاده عبدالحق میگوید،« من بچه بودم که همراه مادرم هر جمعه برای زیارت میآمدم و این سنت هنوز در خانواده ما جریان دارد.
آن موقعها بهار که میشد ایستگاه پاتوق ما بود (بخش جنوبی در بین اهالی شهر به دلیل همجواری با ایستگاه راهآهن به نام محله «ایستگاه» شناخته میشود)، بهار که میشد میآمدیم کنار ریل برای مسافرها دست تکان میدادیم و همین که وارد محدوده عبدالحق میشدند بساط آدامس و پفکمان را روی جعبه میچیدیم و امامزاده را قسم میدادیم که بساطمان فروش برود، اصلا بخشی از رونق اقتصادی شهر وابسته به حضور مبارک ایشان بود و هست. مسافرها دو دسته بودند، آنهایی که با قطار میآمدند و از راه دور بودند و چند روز ماندگار میشدند، هم زیارت میکردند و هم از جنگل و طبیعت منطقه استفاده میبردند، یک عدهای هم با قطار از همین شهرهای اطراف میآمدند و یک مثلا صبح تا غروب بودند، توی شهر دوری میزدند و زیارتشان که تمام میشد، روی سکوی زائرسرا چرت بعدازظهر را هم میزدند و دوباره با قطار به شهرشان برمیگشتند.»
در برخی منابع محلی از درویش ابوطالب، درویش حسین و درویش اسماعیل از روستای «کَنیجکلا» بهعنوان بانیان بقعه و متولیان امامزاده که تولیت آن را هم برعهده داشتند یاد شدهاست. امروز این امامزاده بهصورت هیات امنایی اداره میشود.
رشد گردشگری طبیعی و مذهبی زیراب سبب شد تا در سالهای گذشته متولیان شهر به توسعه حرم و ایجاد تغییرات زیربنایی آن فکر کنند، ساخت دارالشفا، سالن ورزشی، آشپزخانه، سرویس بهداشتی، رواق و شبستان، حسینیه، کفشداری و بخشهایی از این دست ازجمله مهمترین برنامههای توسعه حرم عبدالحق بودهاست.
اگر امامزاده عبدالحق را نقطه مرکزی گردشگری مذهبی زیراب در نظر بگیریم، دو امامزاده دیگر در سمت چپ و راست آن، روی کوههای اطراف و میان جنگل قرار دارند. صدای اذان از بلندگوی امامزاده بلند میشود که راهی دومین امامزاده شهر میشویم؛ امامزاده سیّد مهدی، بنایی روستایی، در فاصله ۳ کیلومتری شهر و محصور در میان درختان بالای کوه.
امامزاده سیّد مهدی
مرتضی جوان ۲۷ ساله زیرابی راهبلد ما میشود، در طول مسیر اشاره میکند که نام این محل «کَنیجکلا» است و محلیها ارادت ویژهای به امامزاده سیّد مهدی دارند. بخشی از مسیر را با خودرو و کمی هم با پای پیاده طی کنیم تا به امامزاده برسیم.
بر بالای کوه، به جای بقعه کاهگلی قدیمی، بنایی جدید با نمای سنگ و گنبد و دو گلدسته زرد و فلزی ظاهر میشود. در گذشته بقعه اتاقی کوچک میان انبوه درختان جنگلی بود که ضریح قدیمی امامزاده درون آن قرار گرفته، روی ضریح با پارچههای سبز، قرآن و هدایا و نذورات مردم پوشیده و اطراف بنا، گورستان محلی بود. ضریح جدید امامزاده هم مانند گنبد و گلدسته، فلزی و زرد رنگ است. از زندگی و نسب امامزاده سیّد مهدی اطلاعاتی در دست نیست اما به گفته پیرمردهای منطقه از زمان پدرانشان اینجا مقدس بوده، حسین ۷۳ ساله دامدار است و از کودکی در این منطقه زندگی کرده، میگوید« این امامزاده صفای دیگری دارد، الان کمی شلوغ شده اما ما بچه بودیم تعصب خاصی به آقا داشتیم، حتی حضور غریبهها برایمان سنگین بود.»
مرتضی برای ما نقل میکند که در گذشته فقط بومیهای منطقه امامزاده سیّد مهدی را میشناختند، با احداث پردیس دانشگاه شهید بهشتی و درنتیجه توسعه اقتصادی منطقه، اماکن تاریخی و مذهبی زیراب نیز به آرامی شناخته و گردشگران زیادی راهی منطقه شدند، در سالهای اخیر و با افزایش حضور دانشجویان و گردشگران امامزاده سیّد مهدی نیز جایگاه ویژهای در گردشگری یافتهاست.
صدای باد میان شاخههای درختان و برگهای ترد بهاری میپیچد، مقصد بعدی ما دقیقا روبهروی ما قرار دارد، آن سوی کوه، امامزاده زینالعابدین که میان اهالی شهر به «لوسَر» شناخته میشود.
امامزاده زینالعابدین یا لوسر
رسیدن به امامزاده لوسر کمی متفاوت است، باید از رودخانه عبور کرده و به سمت بخش شمالی شهر برویم. بر بالای زیراب و بعد از «عباسکُتی» درهای قرار دارد که روزگاری محل زندگی افراد کمبضاعت بود، رودخانهای هم از میان آن میگذشت که قدیمیها برای شستوشو از آب آن استفاده میکردند.
آن طرف دره، جاده تا امامزاده مارپیچ است، تصویر دویدن پسربچه فیلم «خانه دوست کجاست؟» روی تپه و تلاش خستگیناپذیرش برای یافتن خانه دوست در ذهنم تداعی میشود.
بعد از پیچ آخر گنبد فلزی بقعه در بالای کوه نمایان میشود، محوطه اطراف با نردههای آهنی و در ورودی کمارتفاع محافظت شده، جنگل دستکاشت درختان سرو و طبیعت اطراف تصویر دیگری از شهر میدهند، از این نقطه تمام شهر زیر پای ما قرار دارد و درّه سرسبز زیراب، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب در یک قاب بسته میشود. چند خانواده بر مزار زنی جوان سوگواری میکنند و کنار درختی تنومند، بنای مرمتشده امامزاده قرار دارد.
داخل بنا به دو قسمت تقسیم میشود، فضای اطراف بقعه که برای برگزاری مراسمهای سوگ و مذهبی از آن استفاده میشود و بنای اصلی در وسط که ضریح درون آن قرار دارد. فضای برگزاری مراسم درحقیقت حیاط امامزاده بود که طی سالهای اخیر مسقّف شد، چراکه در فصلهای سرد به دلیل بارندگی برگزاری مراسمهای سوگواری و مذهبی در امامزاده با دشواری همراه بود.
اینجا درون بقعه، امامزاده زینالعابدین آرمیده و صندوق قدیمی ضریح زیر لایههای پارچه و انواع نذورات، به سختی دیده میشود، بقعه کوچک است و شلوغ و میان مردم جایگاه ویژهای دارد.
گورستان عمومی امامزاده در حال توسعه است و سنگقبرهای جدید در کنار سنگهای قدیمی که عمری نزدیک به ۱ قرن دارند، تصویری غریب از تلاش برای در یاد ماندن میسازند. سنگهای قدیمی که بیشترشان تیره و در اندازه کوچکاند، حالا محل رویش گیاهان خودرو شدهاند.
امامزاده لوسر علاوه بر گردشگری مذهبی در زنده نگه داشتن آیینهای بومی نیز نقشی مهم دارد، یکی از مهمترین اعیاد تبری یا همان «عید مردگان» که در زبان مازندرانی به آن «۲۶ عَیدِ ماه» میگویند، هر ساله ۲۸ تیر ماه در این امامزاده برگزار میشود. این آیین باستانی در گرامیداشت جوانی «فریدون» است که به خونخواهی پدرش «آبتین»، با لشگری از جوانان به «ضحاک» حمله کرد و بر او پیروز شد. در این روز خانوادههای افراد متوفی در گورستان امامزاده دور هم جمع میشوند و با سینی شیرینیهای محلی، میوه و شربت یاد جوانان درگذشته را زنده میکنند.
در محوطه پشتی آرامش جهان مردگان و طبیعت بکر منطقه درهم آمیختهاند، شاخههای درهمتنیده درخت تنومند امامزاده سایه مدفن شهیدی است که قدیمیترین مدرسه شهر به نام او است، «مدرسه شهید محمدی». درختان اطراف امامزاده از قداست خاصی میان مردم برخوردارند و حفظ آنها به یک رویکرد اجتماعی در منطقه تبدیل شده، به همین دلیل، درختان هر ۳ امامزاده زیراب تا امروز از آسیبهای غیرطبیعی در امان ماندهاند و برای توسعه نیز، ۸۵۰ نهال در نزدیکی امامزاده لَوسر کاشته شدهاست.
امامزاده درویش ماهرو
کمی آن طرفتر، امامزاده «درویش ماهرو» قرار دارد، بقعه در محیط جنگل و در کنار مرتع و درختان قرار دارد، بنا شامل چند اتاق کوچک کنارهم است که دیوارهای آن به رنگ فیروزهای نقاشی شده و بر بالای سقف حلبی آن، گنبد کوچک زرد رنگ و فلزی مانند نشان راهنمای امامزاده میدرخشد.
سقف داخلی بنا کمارتفاع و مانند ضریح امامزاده از چوب ساخته شده است، با پارچههای سبز روی ضریح را پوشاندهاند و از ۴ گوشه آن، تکهپارچههای باریکی آویزان است که مردم برای برآورده شدن حاجتشان به آن گره زدهاند.
راه برگشت مسیر اتراق گردشگرانی است که برای زیارت و طبیعتگردی به زیراب آمدهاند، رونق گردشگری شهر زمینه را برای توسعه اقتصاد آن هم فراهم کرده و چند سالی است که روستاییان به اجاره دادن خانههای خود و تبدیل خانههای قدیمی به بومگردی روی آوردهاند.
رشد گردشگری شهر زیراب انتفاعی چندجانبه دارد، نخست این که زیرساختهای قابلاحیا در جهت توسعه محلی و رشد اقتصاد بومی به کار میروند و به این شکل، تولید ثروت بر پایه منابع داخلی و توزیع متوازن آن محقق میشود. در درجه بعدی بقای باورها و آیینهای سنتی- مذهبی در گرو تقویت آن و ارتباط مستمر با مخاطب است که توسعه گردشگری مذهبی، یکی از راههای حفظ آن است.
درّه سبز زیراب با برخورداری از گستره متنوعی از جاذبههای طبیعی، تاریخی و مذهبی از امامزادگان تا بقایای میراث پهلوی اول مانند ساختمان نیمهکاره سانترال برق که بهتنهایی فرصتی برای اجرای طرحهای اقتصادی- گردشگری به شمار میآید، در انتظار دست نوازش مسئولان استان و توجه سرمایهگذاران گردشگری به سر میبرد.
انتهای پیام/